ای تیغ نجات بخش حیدر بودی از تیغ زبان خلق بهتر بودی هر چند شکافتی سرم را ، الحق صد مرتبه مهربان تر از در بودی دلی ای تیغ بس خونخوار داری که بویی از در ودیوار داری نه تنها سر که سوزاندی دلم را گمانم ارث از مسمار داری بسوزان گرچه جانم سوخت آن روز نبودی خانه مانم سوخت آن روز میان شعله تا افتاد یارم تمام دودمانم سوخت آن روز
نوشته شده در شنبه 90/5/29ساعت
8:7 عصر** نظرات و پیشنهادات **|